تماس بگیرید

بیماری اعتیاد

سوال 1 -مفهوم بیماری اعتیادبرای من چیست ؟

مااغلب مصرف میکریم تابرای لحظه یالحظاتی ازخودودنیای پیرامون جداشویم . گذشتۀ ما انباری ازغم ودرداست وما برای جداشدن ازآن مصرف میکردیم . بیماری اعتیاداغلب تمرکز میکندبرروی نداشته ها که باعث درداست درواقع بیماری اعتیاد نمیگذاردازآنچه که هستی وآنچه که داری لذت ببری. اعتیادیعنی گشتن به دنبال عاملی بیرونی برای رسیدن به حال خوبِ درونی، بیماری اعتیاداغلب اوقات آلارم میدهدکه این زندگی ای که داری وحالتی که درآن بسرمیبری خوب نیست واگر چنین بودی یا چنان باشی بهتراست بیماری اعتیادبه بیانی ساده میخواهدماراازپذیرش خودوشرایطمان جداکند 

سوال 2 -آیا اخیراًبیماری اعتیادمن فعال بوده است؟ به چه صورت ؟

 اخیراً در این سؤال یعنی رفتار، رفتارهای افراطی وتفریطی . هرچیزی را که انکارمیکنیم بیماری ماست ، هرآنچه راکه بایدراجع به آن صحبت کنیم ونمیکنیم ویا نمی توانیم انکاربیماریست . رفتارهای پرخطر مانند رابطه های جنسی خارج ازچهارچوب ، زیاده خواهی ، دزدی ، لذت طلبی وغیره کلاً دریک کلام « مُسَکن» هرآنچه حال مرا عوض کندباپول ،سکس، اینترنت،غذا وغیره اعتیادبیماری است عادتی،امروزبه چه چیزی عادت دارم ؛ رنجهای ما به واسطۀ جداشدن از چیزهایی که به آنها عادت کرده وگره خورده ایم تولیدمیشود . شناسایی عادات ورفتارهای ما ازمهمترین کارهاست .

سوال 3- وقتی نسبت به چیزی وسوسه دارم چه احساسی پیدامیکنم ؟ آیادراین حال افکارمن طریقه خاصی رادنبال میکند ؟ توضیح دهید.

  وسوسه ابتدا ظاهرمیشود وسپس درذهن رشدپیداکرده وآنگاه تولیداحساس میکند که به آن میل هم گفته میشودیعنی ممکن است بادیدن ویا بازیابی خاطره ای از زمان مصرف درما میل به مصرف پدیدارشود . تبدیل فکربه عمل این چرخۀ معیوب اعتیاداست.انکار مارا دردرون این چرخه نگه میدارد خارج شدن ازاین چرخۀ معیوب بااقراراتفاق می افتد، ابتدااقراروسپس قطع مصرف . هرکجا که به جای اقرار انکارمیکنیم به سمت نابودی میرویم عموماً معتادان دوگروهند اول آنهایی که به درک میرسندوقطع مصرف میکنند ودوم آنهایی که به دردمیرسند وقطع مصرف میکنند . مااعتیادراترک نمی کنیم بلکه درک میکنیم . درکِ این مطلب که برای چه مصرف میکردیم وچه کارکنیم که مصرف نکنیم وچطورحال خوب پیداکنیم .

سوال 4- - وقتی فکری به سرم میزندآیافوراًوبدون درنظرگرفتن پیامدهایش به آن فکرعمل میکنم ؟به چه صورت دیگری رفتارهای من ازروی اجباراست ؟

این سؤال میخواهد فکرکردن قبل از هرعمل را به ما بیاموزد معتاد به عملی دست میزندوسپس فکرمیکند یعنی رفتارهای هیجانی وآنی (ازروی احساس) یکی ازبهترین دستاوردهایی که بهبودی میتواند بهمراه بیاورد عاقبت اندیشی است یعنی قبل ازاینکه به عملی دست بزنی به عاقبتش فکرکنی بهبودی یعنی کاری نکنیم که مجبورشویم حق انتخاب راازدست بدهیم . بااولین بارمصرف حق انتخاب راازدست میدهیم ودیگر اختیاربامانیست ؛ پس ازاولین بار مصرف حق انتخاب ازما گرفته میشود .

سوال 5- قسمت خودمحورانه بیماری من چگونه برزندگی من واطرا فیانم تأثیرمیگذارد؟

خود محوری یعنی شنــوندۀ افکـارخودبودن ؛ خودرامحورجهان دانستن ؛دانای کل بودن ؛ عدم مشورت پذیری خودمحوری یعنی نشـاندن نواقص به جای اصول مثلاً انتقام به جای بخشش خودمحوری یعنی تحمیل عقیده ورأیِ خود به دیگران ؛ همواره حق به جانب بودن ؛ اصرار وپافشاری برروی تمایـلات وخواستـه هایمان (حتی اگردرست باشد) ؛ تربیــت کردن دیگران . بهبودی مسیری است که خودمحوری را به خدامحوری تبدیل میکند این امرمیَّسرنمیشودمگراینکه به جای خود اصول را جایگزین کنیم ودراین صورت است که برنامه محوری جایگزینِ خودمحوری میشود .انسانِ خودمحور انسانِ قُدومستبدی است که با پنهان کاری استقلالِ دیگران را خَدشه دارمیکند .

سوال 6- بیماریم به چه صورت ازلحاظ جسمی؟ روانی ؟ روحانی؟ واحساسی برروی من تأثیرگذاشته است ؟

مصرف موادمخدرتنهایکی ازمعضلاتی بود که بیماری اعتیادبرای مادرست کرده بود، ابتدا مابایدبدانیم که بیماری اعتیادناشناخته است زیراشناخته هایش ازناشناخته هایش بسیارکمتراست ودیگراینکه مرموزوپیچیده است زیرا به تعدادتمامی معتادان درعالم میتوان بیماری اعتیادتعریف کرد . ازنظرجسمی تکیدگی، ضعف درسیستم ایمنی ،ازدست دادن شغل رفتن به زندان و… اما ازنظرروحی وروانی واحساسی میتوان برهم خوردن تعادل عاطفی ،خودآزاری، دیگرآزاری وداشتن عاداتی عجیب ونداشتن قابلیت زندگی دراجتماع را نام برد.

سوال 7- اخیراًبیماری اعتیادمن به چه شکل وفرم خاصی بروزکرده است ؟

ذاتِ بیماری ازبین نمیرود بلکه ازشکل وفازی به شکل وفازدیگری تغییرمیکند درواقع میتوان گفت مانند انرژی است که ازبین نمیرود بلکه ازصورتی به صورتِ دیگر تغییرمیکند. لازم است که بدانیم پس ازقطع مصرف اعتیاد واردفازجدیدی میشود(فازجدیدرفتاری) مانندآتشفشانی که پس ازفوران خاموش شده اما ازبین نرفته وهرآینه ممکن است فوران کند اعتیاددرفردمبتلا تمام نمیشودوهرگزازبین نمیرود امامیتوان آنراکنترل کردوبروزآنرامیتوان تشخیص دادماوقتی بتوانیم ظهوروبروز بیماریمان راتشخیص دهیم میتوانیم ازفوران این آتشفشان خاموش جلوگیری کنیم .اعتیاد به صُوَرِ زیر میتواندبروزکند : افراط وتفریط دریک نقص، تصمیمات نادرست ، یک اشتباه رابااشتباه دیگرحل کردن، ازعاملی به سمت عاملی دیگررفتن مثال : موادراترک کرده وخلاء آنرابارفتن به خانه تیمی پرمیکنیم ، افراط درخوردن ، خوابیدن ، تنبلی ، افراط درکار درشهوت ؛ خشم وعصبانیت و …

سوال 8- آیا اخیراًشخص،مکان ویا چیزی من راوسوسه کرده است ؟اگرجواب مثبت است،این حالت چگونه روی روابط من بادیگران تأثیرگذاشته؟به چه شکل دیگری این وسوسه ازلحاظ روانی،جسمی،روحانی واحساسی برمن اثرگذاشته است؟

 وسوسه به دوشکل ظاهرمیشود ؛ درونی وبیرونی . وسوسۀ بیرونی شامل مکانها ؛ اشیاء وادوات مصرف وآدمها . وسوسۀدرونی تولیدیک فکردردرون ذهن ماست . اعتیادهوشمنداست وازنقاط آسیب پذیرما واردمیشود به عبارت دیگربه صورت کاملاً هوشمند نقاط ضعف مارا شناسایی میکند وازطریقۀ آنها موادرابه ماپیشنهادمیکند مانند خشم وعصبانیت ؛ روابط جنسی ، قمار، تنبلی ، لذت طلبی ، عدم پذیرش شرایط . وسوسه ذهن مارادرگیرمیکند واگرنتوانیم ازآن رهاشویم درون چرخۀ معیوب گیرمی افتیم . وسوسه ابتدا دورمایک دایره درست میکند وسپس آنراتنگ وتنگترمیکند ومارامحسورکرده تا به جایی که موادرابه ما پیشنهادمیدهد . لازم است که به وسوسه های بیرونی توجه نکنیم تا اینکه درونمان خاموش شود . وسوسه انرژی ذهن مارامیگیرد.

اِنکار

سوال9- آیادلایل موجه ولی غیرواقعی برای رفتارهایم آورده ام؟ آنهاچه بوده اند؟

 انحراف فکری ، فکری است که قابلیت آن را داردکه تبدیل به رفتارشود . انکاررامیتوان توسط دلیل وتوجیه وبهانه آوردن شناسایی کرد . اگربرای کاری غلط هزاردلیل می آوریم این توجیهات به اضافۀ آن کارغلط میشود هزارویک اشتباه . زمانیکه اشتباه رااقرارکنیم اصلاح میشود واگراقرارنکنیم میشود لغزش . ما دارای سیستمی به نام دفاع خودفریبی هستیم . ما غالباًسرکسی راکلاه نمی گذاریم وفقط سرخودراکلاه میگذاریم . ما ابتدا خودمان راتوجیه میکنیم وسپس درصددتوجیه دیگران برمی آییم . ما معتادان اساتیدخودفریبی هستیم .

سوال 10 -آیاازروی اجباربه وسوسه ای عمل کرده ام که بعداً وانمودکنم طبق نقشه به آن صورت رفتارنموده ام؟ آن مواقع کی بوده اند؟

اساساً بیماری اعتیادبیماری است فکر ی ونگاهیست اشتباه به زندگیِ خود ؛ خداوند ؛ جامعه و …(تفکرات اشتباه) وسوسه فقط درمورد موادنیست ومیتوانددر مواردی مانند سکس، پول،قدرت،طمع وغیره بروزکند. وسوسه توانایی این راداردکه ذهن راخاموش کرده واحساس را بیدار نمایدما معتادان قربانی وسوسه های زودگذرهستیم وسوسه حاکم وارباب مانیست بلکه ماحاکم واربابِ رفتارخودهستیم، وسوسه افکارماراتخدیر وتحت تأثیر قرارداده ومارامسخ مینمایدوسوسه کاملاً هوشمنداست ونقاط ضعف را شناسایی کرده وازهمان جاواردمیشود توهم قدرت وکنترل همه چیز اغلب مامعتادان توهم قدرت داریم درعین ناتوانی وبیماری مامرتباًازقدرت وتوانایی مادَم میزندونمیگذاردبه عجزوناتوانی خوداقرارکنیم.

سوال 11- چگونه دیگران را برای رفتارخودم سرزنش کرده ام ؟

وقتی نیمخواهیم چیزی را بپذیریم آسانترین راه سرزنش دیگران است درواقع بااین کارمیخواهیم بیماریمان رابادیگران قسمت کنیم واینکارکه ریشه درانکارداردبه نوعی فرارازخودواقعی مان است. اغلب مادوست داریم دیگران آنگونه که مامیپسندیم زندگی کنندبه همین علت است که دیگران رابه خاطر رفتارهایشان سرزنش میکنیم .به تعریفی دیگرو بطورخلاصه هرکجا که اسم دیگران به میان می آید انکاروجوددارد . وسرزنش نیزازهمین دست است .

سوال 12 -به چه صورت اعتیادخودرا با اعتیاددیگران مقایسه کرده ام ؟آیا اعتیادمن بدون مقایسه وبه اندازه کافی بدومشکل سازهست؟

مقایسه یکی ازشاخه های مهم وبزرگِ انکاراست مقایسه باعث میشود که مادیگران راقضاوت کتیم واین امرنتیجه ای جزدرگیرشدنِ خودمان باآن موضوعی که دیگران رابوسیلۀ آن مقایسه ، قضاوت وسرزنش میکنیم نداردبه عبارتِ ساده تر تو هَم درگیرآن موضوع میشوی ، هرگاه خودمان را بادیگران مقایسه کردیم وخودمان را بَّری ازآن عیب دیدیم یعنی اینکه ذهنمان میگویدمابهتریم که آن کاررا انجام نمیدهیم !! بدین روی مابایدآگاه باشیم زمانی خواهدرسیدکه درگیرآن نقص شویم . وقتی خودرابادیگران مقایسه کردی یقین داشته باش خودرابه آن بلا مبتلاکرده ای. هرگاه درصددمقایسه کردنِ خودبادیگران برآمدی درواقع ازچیزی فرارمیکنی وراه نجات توجه به این معنی است که وضعیت گرچه خوب نیست اما میتوانست ازاین بدترباشدنتیجه آنکه وضعیت موجودخوب است مقایسه خودبادیگران انکارماراعمیق ترکرده وبه سطح جدیدی ازاعتیادسوق میدهدبیماری اعتیادبه اندازه کافی تولیددردورنج میکندبهترآنست که بامقایسه آنرابدترنکنیم .

سوال 13- آیامن فرم وشکل فعلی ظهوربیماری اعتیادم راباطریقه زندگی قبل ازاینکه پاک شوم مقایسه میکنم؟ آیااین فکرکه «نبایدمیگذاشتم کاربه اینجابکشد»آزارم میدهد؟

خود محوری یعنی شنــوندۀ افکـارخودبودن ؛ خودرامحورجهان دانستن ؛دانای کل بودن ؛ عدم مشورت پذیری خودمحوری یعنی نشـاندن نواقص به جای اصول مثلاً انتقام به جای بخشش خودمحوری یعنی تحمیل عقیده ورأیِ خود به دیگران ؛ همواره حق به جانب بودن ؛ اصرار وپافشاری برروی تمایـلات وخواستـه هایمان (حتی اگردرست باشد) ؛ تربیــت کردن دیگران . بهبودی مسیری است که خودمحوری را به خدامحوری تبدیل میکند این امرمیَّسرنمیشودمگراینکه به جای خود اصول را جایگزین کنیم ودراین صورت است که برنامه محوری جایگزینِ خودمحوری میشود .انسانِ خودمحور انسانِ قُدومستبدی است که با پنهان کاری استقلالِ دیگران را خَدشه دارمیکند .

سوال 14- آیامن فکرمیکنم که درباره اعتیادوبهبودی به اندازه کافی اطلاعات ودانش دارم تابتوانم رفتارم راقبل ازاینکه ازکنترل خارج شودمهارکنم؟

بایستی مراقب باشیم مواهب وهدایای بهبودی ماراازبهبودی دورنکند . وقتی مابه درک دانای کل نبودن رسیدیم تاحدودی به ماهیت اعتیادپی برده ایم ، توهمِ دانستن ماراازمسیربهبودی دورمیکند! دانشِ بهبودی یعنی مهارت شناختِ اعتیادوریشه های آن، اعتیادیک کتاب بازاست که هیچگاه فصل آخرش به پایان نمیرسد. دانشِ بهبودی مارابه جایی میرساندکه متوجه شویم دربهترین حالت دراوج نادانی وناتوانی بسرمیبریم . برنامۀ بهبودی به ماآگاهی میدهد اما توانایی «نه» توانایی درجلسات ، کارکردقدمها ارتباط باراهنما وخدمت درانجمن اتقاق می افتد .

سوال 15- آیامن ازاقدام وعمل اجتناب میکنم چون میترسم که وقتی بانتایج اعتیادم روبروشوم خجالت زده شوم؟آیاازاقدام وعمل پرهیزمیکنم چون نگرانم که دیگران چه فکری خواهندکرد؟

بطورمعمول بیماری اعتیاد نتیجه رامبهم ، تاریک وپایان راشکست خورده نشان میدهدومابااین نگاه به نتیجه (شکست)ازاقدام وعمل دوری میکنیم ، ازاقدام وعمل اجتناب میکنیم زیرا به خوداعتمادنداریم ودرنتیجه دربرابراحساسات ناخوشایندرفتارسالم راکنارمیگذاریم. اغلب مایابعلت ترس ازنتیجه کاری راشروع نمکنیم واگرشروع کردیم تمام نمیکنیم.زیربنای اقدام وعمل من هستم ونه خداوند ، دانشِ بهبودی ؛ برنامه ویا هرچیزِ دیگری ، اکثرمامعتادان کمال طلب هستیم وبه دنبال نمرۀ بیست ، تفکرِهمه یاهیچ مانبایستی این ذهنیت رادرخودبپرورانیم که نظردیگران ازنظرخودمان مهمتراست.ودرآخریادمان باشداین تفکرکه دیکتۀ ننوشته غلط نداردوبابتش سرزنش نخواهیم شدماراازاقدام وعمل بازمیدارد. بهبودی آندسته کارهایی نیست که انجام میدهیم بلکه آندسته کارهایی است که ازآنهادوری واجتناب میکنیم.

 آخرخط یأس وانزوا

سوال16 - چه بحران هایی باعث شدبه بهبودی روی آورم؟

شرایط بسیاروخیم وناگواررابحران مینامند بحران رامیتوان به دودسته تقسیم کرد 1- بیرونی و2- درونی ازجمله بحرانهای بیرونی میتوان مسائل اقتصادی ، طلاق ، فرار ، دوری ازجامعه(مردم ؛ خانواده وفامیل) نداشتن مشروعیت ، معتمدنبودن وغیره رانام برد. بحرانهای درونی شامل انواع بیماریها(روحی،روانی وجسمی)، احساس ناامنی ، دلهره ووحشت، خودکشی ، انزوا ناامیدی ، پوچی وغیره رانام برد. درشرایط بحرانی دیگرنمیتوانیم بوسیله سرزنش وخودفریبی رفتارهایمان را توجیه کنیم .

سوال 17 -چه شرایطی باعث شد تارسماً قدم یک راکارکنم ؟

مامعتادان همیشه فکرمیکردیم که درزندگی خلاء ای وجودداردوچیزی کم است بنابراین به سمتِ موادروی آوردیم. پس میتوان نتیجه گرفت که آنچه ماراعاجزکردخلاءدرونی مابوده ونه موادمخدر . ماعاجزوناتوان بوده ایم که به سمت موادمخدرگرایش پیداکردیم . ماتنهادربرابرموادمخدرعاجزنیستیم بلکه دربرابرهرچیزی که جنبه های بیماری ماراتحریک کند عاجزیم . ازدست دادن حق انتخاب ازنمونه های بارزوروشنِ عجزماست وماباپذیرش عجزهایمان بودکه رسماً شروع به کارکردن قدمها کردیم .

سوال 18- اولین باری که تشخیص دادم اعتیادبرای من یک مشکل شده کی بود؟ آیاسعی کرده ام آنرا اصلاح کنم ؟ اگرآری چگونه ؟واگرنه چرا؟

وقتی نیمخواهیم چیزی را بپذیریم آسانترین راه سرزنش دیگران است درواقع بااین کارمیخواهیم بیماریمان رابادیگران قسمت کنیم واینکارکه ریشه درانکارداردبه نوعی فرارازخودواقعی مان است. اغلب مادوست داریم دیگران آنگونه که مامیپسندیم زندگی کنندبه همین علت است که دیگران رابه خاطر رفتارهایشان سرزنش میکنیم .به تعریفی دیگرو بطورخلاصه هرکجا که اسم دیگران به میان می آید انکاروجوددارد . وسرزنش نیزازهمین دست است .

عَجز

سوال19 - من دقیقاً دربرابر چه چیزی عاجزم ؟

 اولین بارمصرف به خاطر عجز بود وآخرین بارمصرف نیز به خاطرعجزبود . یعنی من دردرونم دنبال حال خوب بودم ورفتم دنبال مواد به عبارت دیگرعاجزبودیم که رفتیم مصرف کردیم . مابرای زندگی بدنبال حال متفاوت بودیم وگرایش پیداکردیم به موادمخدر . هرآنچه که حق انتخاب راازمن بگیرد میشودعجز . ازجمله مصادیق عجز عبارتند ازموادمخدر وسکس ورفتارهایی که مادرمقابل آن حق انتخاب نداریم . ما دربرابرهرنوع وابستگی ای که حق انتخاب نداشته باشیم عاجزیم . مادرمقابل قضاوت دیگران عاجزیم ؛ اسارت کامل میشودعجز .

سوال 20 -من ازروی بیماری اعتیادکارهایی کرده ام که هرگز امکان انجام آنهاوقتی که برروی بهبودیم تمرکزدارم وجودندارد.آنهاچه کارهایی است؟

 بیمار اعتیاد دردوقسمت مارا درگیر میکند اول با خودمان دوم بادیگران غالباً ما معتادان تجربیات دیگران را میشنویم ولی قدرتِ درک وتحلیل نداریم البته بدنیست که بدانیم سرمایۀ ما اعتیادمان است وقراراست رنجهای ما تبدیل به گنجهای ماشوند . بهبودی ازجایی شروع میشود که وقتی دیگران را درحال مصرف دیدیم حسرت نمی خوریم . بیماری اعتیاد دردوجا خودرا بطورآشکار نمایان میسازد اول درزمان مصرف بامصرف مواد ودوم درزمان بهبودی وحرکت ازروی بیماری واستفاده ازنواقص یعنی مرگ روحانی . معتادان را میتوان به دودسته تقسیم کرد 1- آنهایی که درحال مصرف هستند 2- آنهایی که موادمصرف نمی کنند اما دربهبودی هم نیستند .

سوال 21- برای حفظ اعتیادم،چه کارهایی انجام داده ام که کاملاًبرخلاف اعتقادات وارزشهایم بوده است ؟

 بیماری اعتیاد به محض مصرف بصورت رفتارهای ناسالم وضداجتماعی بروز میکند وبه جنگ با ارزشهای ما برمیخیزد . ماباهربارمصرف قسمتی ازروحِ خودوخدای درونمان را میفروشیم بهمین علت است که ارزشهایمان درزمان مصرف رنگ میبازد . بیماری اعتیاد باعث میشود که ازدرون به جنگ خودمان برویم وازبیرون به جنگ مردم ؛ اجتماع ؛ قانوق وتمامی ارزشهای انسانی ودرنهایت خودمان ازچشم خودمان می افتیم اعتیادبرای بقاء امنیت های مارامصرف میکند . درزمان مصرف امنیت مالی ؛ امنیت شغلی ؛ امنیت روانی ودیگرامنیتهای ما مدام درمعرض خطربود .

سوال 22- شخصیت من چگونه هنگامی که ازروی بیماریم عمل میکنم تغییرمیکند؟(برای مثال:متکبرمیشوم؟پست وفرومایه میشوم؟به حدی فرمانبرداروبی اراده میشوم که دیگرنمیتوانم ازخودمحافظت کنم؟سوءاستفاده گرمیشوم؟مظلوم نمایی میکنم؟

قدرت تشخیص راازدست میدهیم وتصمیمات نادرست میگیریم نتیجه اینطورمیشودکه مشکلاتم درست نمیشودبلکه دُرشت میشوند.
برای رسیدن به خواسته هایم حاضرم دست به هرکاری بزنم وصدالبته که نواقص یکی پس ازدیگری ظهورمیکنندشخصیتی پست وفرومایه ومخرب پیدامیکنم وبطورباورنکردنی ای به سمت منفی تغییرمیکنم وسوء استفاده گرمیشوم ودیگرقادربه حمایت ازخودم نیستم وبرای جلبِ حمایت دیگران مظلوم نمایی میکنم وخودراقربانی نشان میدهم وسعی میکنم دیگران را ظالم جلوه دهم تاانگشت اتهام به سمت من نشانه نرود.

سوال 23- آیاازدیگران برای ادامۀ اعتیادسوء استفاده میکنم؟ چگونه ؟

اعتیاددردومرحله اززندگی ما خودرانشان میدهد: اول درزمان مصرفِ مواد ودوم حضوراعتیاددررفتارهایمان(پس ازقطع مصرف) البته آن چیزی که درهردو این مراحل مشترک بوده سوء استفاده ازدیگران است.
درواقع ذات وسرشتِ بیماری اعتیادباسوء استفاده عجین شده برای درکِ بیشترمطلب ابتدامابایدبه این سؤال پاسخ دهیم که ؛ چرااکثرروابط ما درطولِ زندگی نیمه کاره مانده ؟ درجواب بایدگفت که ما اغلب اوقات درروابطمان بدنبالِ سوءاستفاده هستیم ونه استفاده !! آنگاه که دررابطه ای دستمان روشود ، سعی میکنیم رابطه را قطع کنیم وبه همین علت اغلب روابط مانیمه کاره میماند. ونهایتاً به انزوامیرسیم.

سوال 24- آیاسعی کرده ام قطع مصرف کنم وبه این نتیجه رسیده باشم که نیمتوانم؟آیاتابحال به تنهایی قطع مصرف کرده ام وبعدبه این نتیجه رسیده باشم که زندگی بدون موادمخدرآنقدردردناک است که هرگزامکانِ پرهیز کامل ازموادمخدربرایم وجودندارد؟این مواقع چگونه بودند؟

هرزمان که ماازروی اعتیادمان عمل میکنیم شاهدبروزدواتقاق خواهیم بود . اول اینکه ازدرون دچارعدم اعتماد به نفس شده وحق انتخابمانراازدست میدهیم . دوم اینکه ازبیرون به آشفتگی ، سردرگمی وجَوِ بی اعتمادی دچارمیشویم یعنی هم ازدرون وهم ازبیرون چیزی را ازدست میدهیم . درموردقسمت دوم سؤال : شایدبه تنهایی بتوان مصرف کرداما یقیناًبه تنهایی نمیتوان قطع مصرف کرد. پاکی هنرومهارتی است که برنامه به می آموزد مانند این جمله « پرهیزازاولین بارمصرف» اکثرمامعتادان دردوقسمت گیرمیکنیم وبه اصطلاح موتورمان ازکارمی افتد ابتدادرچگونگی قطع مصرف ودوم چگونگی ماندن درقطع مصرف مابراین نکته پافشاری میکنیم که هرکجا به خوداتکاء کنیم بازنده هستیم .

سوال 25- اعتیاد من چگونه باعث آزاررساندن به خودم ودیگران شده است ؟

مصرف موادمخدرنیست البته شرط لازمِ بهبودی پرهیزازمصرف است اما کافی نیست شروع بهبودی باقطع مصرف اتفاق می افتد اما این راه انتها ندارد . بهبودی یعنی ازدیروزبهتربودن همینکه ما ازدیروزمان بهترباشیم کافیست . اعتیادبه مانندماشینی است که ازکنترل خارج شده هم خسارت میزندوهم خسارت میخورد. اول لطمه های جسمی وغیرقابل جبران مانندازدست دادنِ دندانها و…. دوم لطمه های ذهنی وروحی مانند درگیریهاواشتغالات ذهنی برای تهیه ومصرف ، جذبِ انرژیهای منفی ، خودمحوری ، انزوا ، افسردگی وغیره . پزشکان براین باورندکه یک فردمصرف کننده میتواندتا 50 نفررا تحت تأثیرانرژیهای منفی خودقراردهد . بدنیست که بدانیم اعتیاد برروی ژن و دی ان ای تأثیرگذاشته ولاجرم به نسلهای بعدی انتقال میابد .

غیرقابل اداره(خارجی یابیرونی)

سوال26 - مفهوم غیرقابل اداره برای من چیست ؟

آشفتگی وغیرقابل اداره شدن شامل دوقسمت است 1- بیرونی وظاهری مانندبرهم خوردن نظم وتعادل درزندگی اعم ازخواب ، روابط ، مسائل جنسی ، مصرف وغیره 2- شامل برهم خوردن نظم فکری ، گم کردن اهداف ، احساس بی ارزشی اشتغالات ذهنی ، احساس گناه وغیره .آشفتگیها ی بیرونی وظاهری هم توسط فردفابل دیدن است وهم توسط دیگران اما قبول این آشفتگیها توسط خودفردشایدسالها طول بکشد . اما آشفتگیهای درونی فقط برای خودفردقابل رؤیت است وتوهستی که باآنهادست وپنجه نرم میکنی وبرای دیگران ملموس نیست . آنچه بایدبدانیم اینست که درزمان مصرف اولین چیزی که نمودپیدامیکندآشفتگی بیرونی است . اما بهبودی اینگونه نیست واغلب نمودبیرونی ندارد بلکه کاملاً درونی است ورضایت خاطردرونی را بهمراه دارد فارغ ازآنچه مردم برای شما ممکن است ارزش گذاری کنند . آنچه دراین بخش قابل تأمل است اینکه بواسطۀ بیماری اعتیاد که ازدرون رشدپیدامیکندبامشکل وآشفتگی روبرومیشویم ذهنمان فقل شده ونتیجه اینکه به بیرون هم سرایت پیدامیکند .

سوال 27 -آیاتابه حال اعتیادمن باعث این شده که دستگیرشوم ویامشکل قانونی پیداکنم؟یاکاری کرده ام که اگر گیرمی افتادم به خاطرآن دستگیرمیشدم ؟آن ها چه بوده اند؟

اعتیادبه صورت بالقوه توانایی آنراداردکه ازفردمبتلا مجرم بسازد ممکن است که تابه حال به علت اعمال مجرمانه به دست قانون نیقتاده باشیم ولی بایداین را به حساب تواناییهایمان نگذاریم به محض اولین بارمواجه با قانون مجرمیم وباما برخوردقانونی خواهدشد . بیماری اعتیاد یک بیماری هنجارشکن وقانون گریزاست درواقع اعتیادمیخواهدازمامجرم بسازد وهمیشه ندامیدهد که بایستی روبری قانون بایستی ، قانون مداری برای انسانهای دیگراست ونه برای ما ؟!! بیماری اعتیاد هم درزمان مصرف وهم پس ازقطع مصرف بافرامینی که صادرمیکند میخواهد قانون رادوربزند وامااین تصورکه مازرنگیم ومیتوانیم برخلاف قانون عمل کنیم وگیرنکنیم توهم است .

سوال 28- اعتیادمن باعث بُروزچه مشکلاتی درمحل کاریامدرسه برای من شده بود؟

چراازمدرسه سؤال میکند ؟ این سؤال میخواهدبه مایادآورشودکه ماقبل ازمصرف موادمشکل داشته ایم دوم اینکه یکسری الگوها درماازبین نرفته بلکه ازصورتی به صورت دیگرتغییرکرده ومابایدهوشیاربوده ورفتارهای اعتیادیمانرا تشخیص دهیم . بواقع بیماری اعتیاد کارخانه تولید مشکل است وبه تََبَعِ آن کمپانی درد اماماباپذیرش این مطالب میتوانیم ازبروزآشفتگی جلوگیری کنیم ودردکمتری راتجربه کنیم . ازمصادیق مهم بروزمشکل میتوان کم کاری ، اززیرکاردررفتن ، بی مسؤلیتی ، بی نظمی درمحل کار ، درگیری بارؤسا وبالادستهایمان ، عدم تطابق بادیگران درمحل کار وعدم توانایی کاردرگروه رانام برد .

سوال 29- اعتیادمن باعث بُروزچه مشکلاتی برای من درخانواده شده بود؟

قدرت تشخیص راازدست میدهیم وتصمیمات نادرست میگیریم نتیجه اینطورمیشودکه مشکلاتم درست نمیشودبلکه دُرشت میشوند.
برای رسیدن به خواسته هایم حاضرم دست به هرکاری بزنم وصدالبته که نواقص یکی پس ازدیگری ظهورمیکنند شخصیتی پست وفرومایه ومخرب پیدامیکنم وبطورباورنکردنی ای به سمت منفی تغییرمیکنم وسوء استفاده گرمیشوم ودیگرقادربه حمایت ازخودم نیستم وبرای جلبِ حمایت دیگران مظلوم نمایی میکنم وخودراقربانی نشان میدهم وسعی میکنم دیگران را ظالم جلوه دهم تاانگشت اتهام به سمت من نشانه نرود.

سوال 30- اعتیادمن باعث بُروزچه مشکلاتی برای من دربین دوستان شده بود؟

درزمان مصرف سخت ترین کارپیداکردن دوست بود.دوستان ما دوگونه بودند 1- دوستان مصرف کننده و2- دوستان غیرمصرف کننده . درمورداول آنها ازماآشفته تروماازآنهاآشقته تربودیم درمورددوم آنهاسعی میکردندماراپاک کنند وماسعی میکردیم آنهارامانندخودکنیم . ودنهایت طردشدن ازجمع آنهاکه موادمصرف نمیکردندوکینه وذنجش ازآنها و…. وازیک جابه بعد این موادبودکه برای مادوست انتخاب میکرد وتصمیم میگرفت .

سوال 31- آیابرروی خواسته هایم اِصرارمیکنم؟این اِصرارچه اثراتی بَرروی روابطِ من گذاشته است؟

در اصراروپا فشاری رَّدِپای رفتاراعتیادی رامیتوان دیدیعنی هرکجا مابا اصراروپافشاری روبروشدیم اغلب بایستی به دنبال رفتاراعتیادی بگردیم . خواسته های ما معمولاً ازروی نواقص شکل میگیردکه زیربنای آن خودمحوری وخودبرزگ بینی است . وقتی مابرروی خواسته ای پافشاری میکنیم دوحالت اتفاق میافتد اول زمانیکه خواسته مان برآروده میشود که خودباعث بروز مشکل میشود. وحالت دوم زمانی است که خواسته برآورده نمیشود ومعمولاً باعث لجبازی ، دعوا ، کینه ورنجش و غیره میشود . مابانواقص اخلاقی وزورگیریهای عاطفی سعی دربرآورده شدنِ خواسته مان داریم واگربه مقصودمان نرسیم این ماهستیم که آسیب میبینیم ورنجش میگیریم واگر خواسته مان برآورده شودمشکل حل نمیشودبلکه مشکلی تولید میشود معمولاً بزرگترازمشکل قبل .

سوال 32- آیانیازدیگران رادرنظرمیگیرم؟درنظرنگرفتن نیازدیگران چه اثری بَرروی روابطم گذاشته است ؟

 درابتدامابایدتعریف درست ودقیقی ازنیازدردست داشته باشیم تااینکه بتوانیم تفاوت آنرا بامواردی که به زعم مان نیازاست ولی درواقع اینطورنیست رابدانیم . نیازآن مواردی است که اگربرآورده نشودمنجربه مشکلات اساسی ویامرگ شودمانندنیازبه هوا ، غذا ، درمان ، مسکن ، پوشاک وازاین قبیل مابایستی بتوانیم تفاوت نیازوخواسته رادرک کنیم دربعضی مواردتفکیک این دوازهم سخت میشود . نکتۀ قابل توجه اینست که نیازها دارای سلسله مراتب والویت هستند . الویت بانیازهای خودمان است . میخواهیم مراقب باشیم که برآورده کردن نیازِدیگران ازما برده وغلام نسازد. اغلب دیده شده که درشرایط بیماری نیازدیگران رادرنظرنمیگیریم وبالعکس دربهبودی روی نیازهای خودمان خط میکشیم.تعادل درنیازهای خودودیگران ازجمله مواردمهم است . مراقب باشیم نیازدیگران رابزرگ نمایی نکنیم ونیازخودرادرنظرنگیریم!! وقسمت دوم سؤال : ضعفهایی که باعث نادیده گرفتن نیاز دیگران میشودعبارتندازسوءاستفاده لذت جویی تنبلی و…… درمواقعی که بی توجهی میکنیم ازدایرۀ توجه دیگران خارج میشویم .

سوال 33- آیامسئولیت زندگی واَعمالم رامیپذیرم؟آیامیتوانم مسئولیتهای روزمره ام راانجام دهم،بدونِ آنکه احساس کنم زیرباراین مسئولیتهادرحال خُردشدن هستم؟ این مسئله چگونه بررویِ زندگیم تأثیرگذاشته است؟

 ایکاش همانقدرکه درزمان مصرف مسؤلیت تهیه ومصرف راداشتیم دربهبودی هم مسؤلیت بهبودی راهم داشتیم . نخست شناسایی مسؤلیت :مانند تهیه مخارج زندگی رسیدگی به مسائل خانواده ورشدو ارتقاء آنهاودوم مهارت پیداکردن درانجام مسؤلیت که توسط تکرارانجام کارها وحلِ مشکلات بدست می آید. مامیتوانیم توسط نواقص اخلاقی وانحرافات فکری اززیربارمسؤلیت فرارکنیم اماازعواقب آن نمیتوانیم جانِ سالم بدرببریم.اکثراًآشفتگیهای درونی وبیرونی زیربنایش نرفتن زیربارمسؤلیتهاست ، قسمتهایی راکه نمیپذیری بصورت آشفتگی بروزمیکند، بهبودی مانند باغی است که همه جای آن به آب دادن ورسیدگی احتیاج داردونه فقط یک درخت آن ، اعتیادومسؤلیت یک جا جمع نمیشوند اعتیادازهردری که واردشودمسؤلیت ازدردیگرخارج میشود. زمانیکه مسؤلیتی راپذیرفتی مراقب باش که درآن غرق نشوی ؛ مسؤلیت هم تعادل لازم دارد. اعتیادمراازمسؤلیت پذیری جدامیکندولی بهبودی آمده که مارامسؤلیت پذیرکند. مواقعی که مابهبودیمان راقربانی میکنیم هرآنچه که بدست میآوریم خرج اعتیادمیشود.اجازه ندهیم که یک مسؤلیت که بدان تمرکزکرده ایم ماراازباقی مسؤلیتهاجداکندوالباقی مسؤلیتها نیمه کاره رهاشود.

غیرقابل اداره(درونی)

سوال34- آیابه محض اینکه مسائل طبق نقشه پیش نمیرود بهم میریزم ؟ این مسئله چگونه برروی زندگیم اثرگذاشته است ؟

درزمان اعتیادفعال موادبکش نقشه بکش بود امروزبا توهمات ذهنی وخوش خیالیهای معتادگونه. این سؤال برای پیداکردن عادتهای خودمحورانه طراحی شده تامابتوانیم عادات خودمحورانه راشناسایی کنیم، سنت دوم به ماگوشزدمیکندبه تنهایی مدیران خوبی نیستیم ومادر کارهای گروهی ضعف داریم وکارگروهی رابلدنیستیم. اغلب بطوریکطرفه نقشه میکشیم وسعی میکنیم زمین وزمان وچرخ وفلک را باخودهمسوسازیم واگرهمه چیزطبق نقشه پیش برود ازبیرون ودنیای پیرامونمان دچارمشکل میشویم واگربرنامه های خودمحوانۀ ماطبق نقشه پیش نرفت دردرون دچارسَرخوردگی وآشفتگی میشویم. مابرای برون رفت ازمشکلات اغلب نقشه میکشیم به جای کمک گرفتن ؛ ووقتی درچاله افتادیم خودمحوری رابیشترمیکنیم .

سوال 35 -آیاهراعتراضی راتوهین تلقی میکنم؟این مسئله چگونه برروی زندگیم تأثیرگذاشته است؟

 مشکل توهم وتصوری است که نسبت به خوددارم (خودبزرگ بینی وخودمحوری) وریشۀ این تصورغرورومنیت است شخصیتِ خودشیفته وخودپرست (آنارشیست) خودمقدس ومبراازهربدی . خودمان درخودغرق میشویم . هراعتراضی رابه مثابه توهین به ساحتِ ملوکانه تلقی میکنیم وبه هیچکس اجازۀ اعتراض نمیدهیم وسریع واکنش نشان میدهیم درواقع به یک رفتارمن اعتراض میکنندولی من تصورمیکنم به تمام شخصیت وهویت من توهین شده .ما به دیگران هرتوهینی دوست داشته باشیم میکنیم اماتوانِ قبولِ کوچکترین اعتراضی رانداریم. میخواهیم بیاموزیم هرتوهینی را به اعتراض تبدیل کنیم وهراعتراضی رابه عنوان نقدمثبت درنظربگیریم ودرنهایت تبدیلِ هراعتراض به رفع نواقص وکمبودها . مشکل توهم وتصوری است که نسبت به خوددارم (خودبزرگ بینی وخودمحوری) وریشۀ این تصورغرورومنیت است شخصیتِ خودشیفته وخودپرست (آنارشیست) خودمقدس ومبراازهربدی . خودمان درخودغرق میشویم . هراعتراضی رابه مثابه توهین به ساحتِ ملوکانه تلقی میکنیم وبه هیچکس اجازۀ اعتراض نمیدهیم وسریع واکنش نشان میدهیم درواقع به یک رفتارمن اعتراض میکنندولی من تصورمیکنم به تمام شخصیت وهویت من توهین شده .ما به دیگران هرتوهینی دوست داشته باشیم میکنیم اماتوانِ قبولِ کوچکترین اعتراضی رانداریم. میخواهیم بیاموزیم هرتوهینی را به اعتراض تبدیل کنیم وهراعتراضی رابه عنوان نقدمثبت درنظربگیریم ودرنهایت تبدیلِ هراعتراض به رفع نواقص وکمبودها .

سوال 36- آیا افکاربحران زاراحفظ میکنم، ودربرابرهرموقعیتی عکس العمل ازروی هراس وترس نشان میدهم؟این مسئله چگونه برروی زندگیم تأثیرگذاشته است ؟

طبیعت اعتیاد بحران زایی است ؛ افکاربحران زا مانند اسیدبرروی ذهن وبدن تأثیرمیگذارد ؛ افکاربحران زاانرژی ذهنی رامی گیردوازبین میبرد. افکاردومدل والگودارند 1- انرژی بخش 2- انرژی گیر ؛ کارافکاربحران زا ایجادمشکل وبزرگ کردن وتبدیل آن به فاجعه است. درافکارخودفرورفتن ، توهم تؤطئه داشتن درباتلاق ذهن گیرافتادن ، درمن تیمارستانی است که قصدشورش دارد ، افکاربحران زا ذهن رابه میدان جنگ تبدیل میکند؛ قشقرق سازی . چگونگی واکنشِ مابامسائل وافرادبه دوصورت بروزمیکند 1- مخرب وویرانگر 2- سازنده والهام بخش. درشکلِ نخست ابتدابصورت خشم وعصبانیت ورنجش بروزپیدامیکندودرآینده باعث ترس وهراس میشود ودرمدلِ دوم پذیرش اتفاقات ناگوارگذشته ودرزمان حال محبت ومهربانی ودرآینده تبدیل به ایمان میشود .

سوال 37- آیا علائم هشداردهنده درموردبیماری خودیافرزندانم رانادیده میگیرم وفکرمیکنم بالاخره یک جوری میشودیاهمه چیزدرست خواهدشد؟توضیح دهید.

قدرت تشخیص راازدست میدهیم وتصمیمات نادرست میگیریم نتیجه اینطورمیشودکه مشکلاتم درست نمیشودبلکه دُرشت میشوند.
برای رسیدن به خواسته هایم حاضرم دست به هرکاری بزنم وصدالبته که نواقص یکی پس ازدیگری ظهورمیکنند شخصیتی پست وفرومایه ومخرب پیدامیکنم وبطورباورنکردنی ای به سمت منفی تغییرمیکنم وسوء استفاده گرمیشوم ودیگرقادربه حمایت ازخودم نیستم وبرای جلبِ حمایت دیگران مظلوم نمایی میکنم وخودراقربانی نشان میدهم وسعی میکنم دیگران را ظالم جلوه دهم تاانگشت اتهام به سمت من نشانه نرود.

سوال 38- آیاتاکنون وقتی درمعرض یک خطرجدی قرارگرفته ام نسب به آن بی تفاوت بوده ام یااتفاق افتاده که به خاطراعتیادم قادربه حفاظت ازخودربرابرخطرنباشم؟توضیح دهید.

اعمالی وجودداردکه ماهیتاًبه موادمخدروالکل نزدیک است اولاًوسوسه دارد درثانی انحراف فکری رابهمراه میآورد ثالثاً جرم است وماننداعتیادعمل میکندمانندقمار ، فحشاء و….البته پرخوری وپرخوابی راهم میتوان به این لیست اضافه کرد. همه چیزازفکرشروع میشود یعنی یک فکرواردذهن میشوددرآنجاپروبال پیداکرده تبدیل به احساس میشودودرنهایت عملی ازماسرمیزندوتکرارآن میشودرفتار. مامعمولاًخطررانمی شناسیم ویااینکه آنرادست کم میگیریم هدف ازطرح این سؤال شناسایی خطروفعال کردن سنسورخطردرذهن ماست . عدم آسیب گریزی ویاآسیب گریزی کم ازجمله ضعفهای ماست. میخواهیم خطروآسیب رابشناسیم وآنراجدی بگیریم مواردی هم وجودداردکه باتوجه به شناخت خطروآسیب آنراانکارمیکنیم . درزمان هایی که به جای حلِ مسائل ازطریق اصول روحانی ازنواقص استفاده میکنیم یعنی خطرجدّی !! بزرگترین خطربرای معتادخوداوست. ذهن مامرتباًدرجستجوی آرامش است یابانواقص ومواد ویابا اصول روحانیِ برنامه ونیروی برتر. حالت سومی وجودندارد .

سوال 39- آیاتابه حال به خاطر اعتیاد به کسی صدمه رسانده ام؟ توضیح دهید .

 صدمه : آسیب ، لطمه ، خسارت ، ضرروزیان همگی ازمصادیق صدمه هستند. صدمه انوع مختلفی دارد 1- صدمات مادی مانندازدست دادن تسهیلاتِ رفاهی زندگی 2- صدماتِ جسمی مانند دعوا ، ضرب وشتم و افراط درروابط جسنی وغیره 3- صدماتِ عاطفی وروحی وروانی که به خودودیگران ممکن است واردکرده باشیم اول ازطریق مصرفِ موادمخدر وسپس استفاده ازنواقص اخلاقی ( گفتاری ورفتاری ) نگاه به کارمفیدم نمیکندکس                            هزاردیده منتظراشتباه منست

سوال 40- آیامن کج خلقی یارفتارِخشمگینانه دارم ویابراساس احساساتم عکس العملی رانشان میدهم که باعث خدشه به احترام به خودوارزش من بشود؟توضیح دهید.

 عموماً افرادمبتلابه بیماری اعتیاد انسانهایی کج خلق ، بی تاب وناراضی ای هستند کج خلقی وبداخلاقی باعث بروزرفتارِخشمگینانه میشود ومتعاقباً اعمالی چکشی رابهمراه دارد. ماقبل ازاینکه انسانهایی خشمگین وعصبانی باشیم وجودمانآکنده ازترس است ؛ ترس ازدست دادن وترس بدست نیاوردن . درزیربنای هرخشمی توقعاتِ برآورده نشده ای پنهان است این برنامه توانایی وقابلیت آنراداردکه توقعاتِ مارا به حداقل ونزدیک به صفربرساند . رفتارهای تهاجمی وانفجاری مانند آمپرچسبوندم ؛ کله ام شلوغه ؛ برزخ ام تمامی این رفتارها باعث برهم خوردن تعادل درزندگی است.

سوال 41- آیابه خاطرتغییراحساساتم ویااینکه احساسی رادرخودسرکوب کنم موادمصرف میکردم یاازروی اعتیادم عمل مینمودم؟دراینگونه مواقع سعی میکردم چه احساسی راتغییردهم یاسرکوب نمایم؟

احساسات به دوصورت اند 1- احساساتِ خوشایند 2- احساسات ناخوشایند. بخش مهمی ازرفتارهای ما عمل ازروی احساس است . ما موادمصرف میکردیم برای اینکه احساسمان راتغییردهیم ؛ درواقع ماسلامت احساس نداریم. بطورمعمول ما بااحساساتمان درصلح وپذیرش نیستیم . درمواردی که احساس خوشایندداشتیم موادمصرف میکردیم تااین احساس راپایدارنگه داریم ودرمواقعی که احساس بدداشتیم بازهم موادمصرف میکردیم تا احساسمان را به احساسِ خوشایندتغییردهیم. احساسات یکی ازمهمترین دروازه های ورودِاعتیاداست . سنگِ زیرینِ بنای اعتیاد احساسات است . احساس بد ابتدا یک شعلۀ کوچک است که تبدیل به جهنمی ازآتش میشود ، مانندگوله برفی که درسراشیبیِ کوه برفی تبدیل به بهمن میشود . اغلب ما یک مشکلِ کوچک راتبدیل به مسئله ای بغرنج ولاینحل میکنیم ومبنای مایاسرکوبِ احساس است ویا فرارازآن احساس . درمواجهه بااساسِ خوب مراقب باشیم وابسته نشویم وبه دنبالِ لذت بیشترنرویم ودرمواجهه بااحساس بد به دنبال تغییرآن بصورت مثیت باشیم. زمانیکه برای عوض کردنِ احساس بدمتوسل به موادمیشویم کارخراب است . مهم است بدانیم احساس بد کسی رانمی کشد اما دیده شده افرادی برای تغییراحساس بدموادمصرف کرده اند وکشته شده اند .احساس بد به مانند تمامی احساسات دیگرگذرااست ونیامده که بماند میرود مهم برخوردما درمواجهه باآنهاست .

بهانه ودست آویز

سوال42- آیابیماریم راباتمام گستردگی اش پذیرفته ام؟

ابعادکاملِ بیماری اعتیادناشناخته است امامیتوان حدودآنرا به چهاربُعدتقسیم کرد 1- بُعدِتاریک دراین بُعدشکل وفرم بیماری برای خود ودیگران ناشناخته است . 2- بُعدِ کور ؛ شکل وفرم این بُعدبرای بیمارناشناخته است اما برای دیگران شناخته شده . 3- بُعدپنهان ؛ فرم وشکل آن برای بیمارشناخته شده ولی برای دیگران ناشناخته است . و4- بُعدآشکار که شکل وفرم بیماری برای خود ودیگران شناخته میشود. بدنیست بدانیم بیماری اعتیادازبُعدتاریک ماتغذیه میکندو انرژی میگیرد ورُشد میکند یعنی زمانیکه هم برای مبتلا وهم برای دیگران ناشناخته است . اصولا برنامه قصدنداردبیماری اعتیادراتعریف کندودرذات وکُنه آن ورودپیدانمیکندبلکه برنامه میخواهد گستردگی ابعادبیماریِ اعتیادرابه مابشناساند. تمامی تعاریفی که دررابطه بابیماری اعتیاد ارائه شده دریک نقطه باهم اتفاق نظردارندآن هم ناشناخته بودن بیماری است چراکه اگرکاملاً چهرۀ اعتیادشناخته شوددیگرحل شده ومیتوان نسخۀ واحدی برای آن تجویزکرد بیماری اعتیادرامیتوان به ماه تشبیه کرد که درزمان درخشش وبدرکامل نیمی ازآن تاریک است .

سوال 43 -آیافکرمیکنم که میتوانم هنوزباافرادی که درزمان مصرف میشناختم رفت وآمدکنم؟آیامیتوانم هنوزبه همان مکانهایی که میرفتم،بروم ؟آیافکرمیکنم که عاقلانه است اگرمقداری موادیاوسائل مصرف آن رادردسترس خودنگه دارم تاباعث شودکه گذشته یادم نرودیابهبودی خودراامتحان کنم؟اگرآری، چرا؟

 یک فردمصرف کننده تمامی خاطراتِ زمانِ مصرف رادرماتداعی میکنداعم ازاحساس،تأثیر،بو،ومزۀ مواد را. زنده شدن احساس ؛ تصاویراحساس وتجدیدخاطرۀ احساس . مصرف کننده قابلیت آنرا داردکه تمامی احساسات خوب رابه یکباره تبدیل به احساسات ناخوشایندکندمانند همنشینی قندونفت که به یکباره تمامی بوومزۀ شیرین قندتبدیل به بوومزۀ زنندۀ نفت میشود . پاک ماندن یکسری اصولِ پایه ای وبنیادی دارد مانند توپ بازی ؛ یاربازی وزمین بازی حتی نگهداری آلات وادوات مصرف مانند وافور ، پایپ ، بطری ویسکی به عنوان دکور وغیره میتواند ذهن مارادرگیرکند . بقول شاعر : باکافران چه کارت گربت نمی پرستی .

سوال 44- آیاشرایطی وجودداردکه فکرکنم نمیتوانم درحالی که پاک هستم باآن روبروشوم ؛ اتفاقی که اگررخ دهدآنقدردردناک باشدکه من مجبوربه مصرف باشم تابتوانم ازآن جان سالم به درببرم؟

 هرشرایطی که ممکن است درآینده برای ماپیش بیاید درگذشته برای یکی ازاعضاء پیش آمده واوموادمصرف نکرده اگراوتوانسته بنابراین ماهم میتوانیم . اعتیادممکن است بوجودآورندۀ مشکل باشد امامشکلی حل نمکند راه حلِ مشکلات استفاده ازاصول برنامه است نه مصرف مواد. مشکلات وجوددارندو وجودخواهندداشت وکسی دربرنامه قولِ زندگی بدون مشکل نمیدهد ولی دربرنامه ر اهِ حَّـــلِ مشکل رایادمیگیریم . مشکلات با مصرف موادازبین نمیروند بلکه بزرگترمیشوند .

سوال 45 آیافکرمیکنم بامقداری زمانِ پاکی یاشرایط متفاوتِ زندگی قادربه کنترل مصرف خواهم بود؟

 بهبودی دربرنامه اینگونه تعریف شده « پرهیزکامل ازهرنوع مادۀ مخدر» کسیکه مشروب میخورد نمیتواندخودراپاک بداند وبلیط بهبودی رابفروشد . وقتی میگوییم کنترل میکنیم یعنی ازبیماری وبهبودی چیزی نفهمیده ایم . بااولین بارِمصرف غولِ خفتۀ اعتیادبیدار میشود. کنترل یعنی درقفس شیررابازکردن ، تفاوتی نداردکه ما الکل ویاقرص ویاهرچیزدیگری مصرف کنیم ، درقفس رابازکردن است.کنترل تَوهُم است وریشه درنواقص ماداردوهرآنچه ریشه درنواقص داشته باشدقابلِ کنترل نیست .آزموده راآزمودن خطااست. به یادداشته باشیم که ماخیاری هستیم که تبدیل به خیارشورشده . بهبودی ذره ذره جمع میشود ولی اعتیاد(«لغزش»)خروارخروارپس میگیرد. لغزش مانندانداختن سنگ است دردریا وبهبودی پیداکردنِ همان سنگ.

سوال 46- من هنوز به چه دستاویزیا بهانه ای چسبیده ام؟

  اعتیاد بدنبال بهانه میگرددکه موادمخدررا به دستِ مابدهد . شناسایی وانهدامِ پلها وکشیهایی راکه برای برگشت به زمان مصرف کنارگذاشته ایم موضوعی مهم است . این سؤال بدنبال کاوشِ آنهادر درونِ ماست . هرچیزی که مرا مثل پل به اعتیاد وصل میکند بهانه ودست آویز نامیده میشود . بهانه ودست آویز راهی است برای بازگشت به زمانِ مصرف ونواقص اخلاقی .تمامی نواقصِ مارایک بهانه ودست آویزمیتواند ساپورت کند . بهانه ودست آویزابتدا خودمان وسپس دیگران را توجیه میکند . بیشترین دستاویزهای ما الگوهای نواقص ماهستند .

تســــــلیم

سوال47- آیا ازمفهوم تسلیم شدن میترسم ، ازچه چیزآن ؟

 شهربهبودی را دروازه ای است بنام تسلیم . تسلیم دروازۀ ورودبه بهبودی است تسلیم ازمصدرسَلَمَ است وبه معنی سالم ماندن درجنگ آنکه تسلیم میشودسالم می ماند . تسلیم دربرابربهبودی است ونه مواد مخدر . دریک جنگ نابرابر هرکسی زودترتسلیم شدبرنده است . تسلیم شدن یعنی سالم ماندن نه خاروزبون شدن . تسلیم مارابه صلح وسازش وآزادی میرساند. مادربرابربیماری اعتیاد اقراربه عجزوناتوانی میکنیم ودربرابربهبودی تسلیم میشویم تابه سلامت برسیم . تسلیم یعنی سرسپردگی به اصول برنامه . مادرهرقسمتی تسلیم هستیم سلامتیم ودربخشهایی که تسلیم نیستیم دردمیکشیم . تسلیم یعنی کنارگذاشتن اعتیادونواقص . تسلیم درکی است که درذهن مااتفاق میافتد ودرعملکردماخودش رانشان میدهد . آگاهی ودانش بهبودی اگردرذهن ماباقی بماندوبه عملکردنرسدتولیدحالِ بدمیکند وبه میزانی که به آن عمل کنیم میشودحالِ خوب . مامیخواهیم به درکی برسیم که کجا وکی دست ازجنگ برداریم وتسلیم شویم .

سوال 48 -چه چیزمرا متقاعدمی سازد که دیگر نمیتوانم با موفقیت مصرف کنم ؟

  تجربۀ لغزش دیگردوستان اولین قدم درمتقاعدساختنِ من میباشد . موفقیت یعنی اینکه جلوی خودت رابگیری که مصرف نکنی ؛ تمامی قدرت اعتیاددرترغیبِ مابرای اولین بارمصرف است ؛ پس ازاینکه اولین بارمصرف کردیم دیگراختیار باما نیست . نقطۀ مقابل دربهبودیست که بما گوشزدمیکند فقط اولین بارمصرف نکن. تجربیات تلخ گذشتۀ خودمان واستفاده ازتجربیات اعضاء قدیمی وآشفته شدنِ زندگی لغزشیها مارامتقاعدمیکند که دیگرنمیتوانیم باموفقیت مصرف کنیم .

سوال 49- آیاپذیرفته ام که بعدازمدتهای طولانی پرهیز بازهم کنترلی نخواهم داشت ؟

 اعتیادبه کسری ازثانیه غفلت نیازدارد واین یعنی قدرت اعتیاد . فکرکنترل پیشنهاداعتیاداست وکارت دعوتیست که برای شروع مجددارسال میشود . ازجمله دروازه های اعتیاد عبارتنداز 1- مصرفِ کنترلی 2- احساسِ توانمندی 3- خارج شدن ازدایرۀ عجز. مادامیکه مصرف نکرده ایم کنترل واوضاع زندگی دردست ماست به مجرداولین بارمصرف کنترل ازدستانِ ما خارج میشود . تَوّهم کنترل ازجمله کارهایست که درقفس شیررابازمیکند . لغزش باتَوّهمِ کنترل شروع میشود ولی اولین چیزی راکه میگیردهمان کنترل است . اعتیادفوق العاده هوشمنداست وترفندهای خاص خودرادارد ومافقط میتوانیم آنهاراشناسایی کنیم ونه باطل . حماقت آنجایست که برای واردکردن « سم » به بدنِ خودمان اسم کنترل رامی آوریم . بااولین بارمصرف ممکن است که نمیریم اما به مرگ روحانی دچارمیشویم .

سوال 50- آیامیتوانم بهبودیم رابدون تسلیمِ کامل شروع کنم ؟

تسلیم یعنی انجام نسخۀ پزشک معالج بطورتمام وکمال ؛ یعنی انتخابی عمل نکردن سلیقه ای عمل نکردن ؛ مانمیتوانیم قسمتی ازبرنامه رابپذیریم وبخشی ازآنرا رَدکنیم ، بدین معناکه مثلاً دربرنامه هستیم وبه جلسات میرویم اماراهنما نداریم ویااینکه قدم کارنمیکنیم ؛ تسلیم کامل یعنی مدعی نبودن . تسلیم کامل یعنی پذیرش بیماری به اضافۀ پذیرش بهبودی ؛ تسلیم کامل یعنی هرچیزی که برنامه ازمن میخواهد بطورکامل انجام دهم ؛ تازمانیکه تسلیم ما کامل نشود به رهایی نمیرسیم .

سوال 51- اگرکاملاً تسلیم شوم زندگی من چگونه خواهدبود ؟

 اگرکاملاً تسلیم شوم بازندگی گذشته فاصله خواهم داشت . تسلیم کامل باعث میشودتاازمزایای بهبودی استفاده کنم ودربهبودی رشدخواهم کرد . اولین اتفاق متوقف شدن بیماریست . تسلیم باعث میشودبرنامه وزندگی معناپیدا کندوبیماری غیرفعال شده ودگرگونی وتغییری عظیم دردرون وبیرون اتفاق می افتد . مازمانیکه دردریای اعتیادمشغول غرق شدن هستیم تسلیم نجات است . کسانیکه تسلیم برنامه نمیشوند بتدریج ازمیان ما میروند. اگرتسلیم شوییم جنگهای درونی ای مان تمام میشود .درتسلیم کامل به آرامش وروحانیت دست خواهیم یافت تسلیم یعنی یاربازی به راهنما ، زمین بازی به جلسات وتوپ بازی به نشریات تبدیل شود تسلیم کامل یعنی کشمکش وتقلای بیخودبه کوشش واقدام وعمل تبدیل شود . تسلیم بااقدام وعمل شروع میشود، درواقع تسلیم فهمیدنی نیست بلکه عمل کردنیست . هرکجا که انتخاب میکنی تسلیم نیستی ؛ اصول کاملاً درهم است .

سوال 52- آیا میتوانم بدون تسلیم کامل به بهبودیم ادامه دهم ؟

 آنچه بیماری اعتیادرامتوقف میکند قطع مصرف موادمخدرنیست بلکه «« تــــــــــــسلیم »» است . زمانیکه تسلیم کامل نیستیم درهمان قسمتهایی که تسلیم نیستیم دردخواهیم کشیدودردرون دچار جنگ وتضادخواهیم شد . رابطۀ تسلیم باحال خوب رابطۀ ای مستقیم است به عبارتی دیگرهرقدربیشتر تسلیم شویم حالِ خوب بیشتری راتجربه میکنیم . درکتاب پایه آمده که : تنهاپس ازتسلیم قادربه غلبه به انزوای حاصل ازاعتیادهستیم . تفاوت بین پاکی وبهبودی درتسلیم است . بهبودی شرطی وسلیقه ای نیست. ما غالباً ازهمان دریچه ای که تسلیم نیستیم آسیب میبینیم . درمورد تسلیم درکتاب پایه اینطورآمده : دیده نشده افرادی که خودراتسلیم برنامه واصول کرده باشند دربهبودی شکست بخورند . مااگربطورکامل تسلیم شویم نه تنها پیروزیم بلکه به آرامش میرسیم .

اصل روحانیِ صداقت

سوال53 -آیاهرزمان که فکرمصرف یاعمل ازروی اعتیاد به من دست داده آن راباراهنمایم یا کس دیگری درمیان گذاشته ام؟

 این سؤال میخواهداهمیت اقرارکردن را درمازنده کند. اقرارقابلیت سم زدایی دارد ، یعنی زهربیماری ای که دردرونِ فکرماست را خنثی مبکند . دراقرارکردن به ظاهرتناقض وپارادوکسی وجوددارد،به اینصورت که بطورمثال ما تصمیم داریم که ازروی بیماری به کاری دست بزنیم اما درمیان گذاشتنِ آنچه درفکرماست (اقرار) باعث میشود ازانجام آن کارصرفنظر کنیم . بنابراین ازآنچه اقرارمیکنی نترس ، ازآنچه اقرارنمیکنی بترس . قدرت اعتیاددرپنهان کاری ومخفی نگه داشتن افکارِماست . بیماری ازطریق وسوسه و پنهان کاری نیرومیگیردوبه مافشارمی آوردتنهابااقرارکردن میتوانیم اززیرباراین فشاررهاشویم . زمانیکه اقرارنمی کنیم درواقع انرژی خودراصرف پنهان نگه داشتن ومخفی کردن میکنیم بااقرارکردن میتوانیم این انرژی راصرف خلاقیت وبدست آوردنِ حالِ خوب کنیم . نتیجۀ لجبازی باراهنما مصرف است. زمانهایی وجودداردکه به علتِ ترس ازقضاوت ، به راهنمایمان اقرارنمی کنیم. مراقب رابطه باراهنمایمان باشیم .اقرار گزارش کارانجام شده نیست بلکه مشورت قبل ازانجام کاراست . وقتیکه اقرارمیکنیم لحظه گفتن معمولاً خودمان گیرِ کارراپیدامیکنیم. انرژیِ حاصله ازاقرارِصادقانه به بیماری غالب میشود .

سوال 54 -آیادرتماس دائم با بیماریم بوده ام ،بدون درنظرگرفتن اینکه، چه مدت زمانی است که ازاعتیادِفعال رهایی یافته ام؟

همانگونه که اعتیادچیزی فراترازمصرف موادمخدراست بهبودی هم چیزی فراترازقطع مصرف است . بیماری اعتیاداگرازبیرون قطع شود(قطع مصرف) ازدرون رشدمیکند. بنابراین باقطع مصرف کارماتمام نمیشودبلکه تازه شروع میشود. بیماری اعتیاد پیش رونده ، هوشمند ، وصبوراست. اهمیت داردکه درنظرداشته باشیم که بیماری اعتیادازگذشته بامابوده ، امروز هم باماست ، فرداهم خواهدبود،حتی باپاکی وبهبودی . پس ازقطع مصرف بیماری ازحالت فعال به غیرفعال تبدیل میشود ونه تنها NA بلکه هیچ برنامه ای تضمینی برعدم فعالیت آن برای همیشه ندارد،ازحالت روشن به شمعک میرسدولی خاموش نمیشود. بیماری اعتیادسن پاکی نمی شناسدامروزماهمان کارهایی راانجام میدهیم که دراوایل بهبودی انجام میدادیم.

سوال 55- اکنون که مجبورنیستم روی اعتیادم سرپوش بگذارم،آیاتوجه کرده ام که دیگرنیازی ندارم مثل گذشته دروغ بگویم؟آیا به خاطراین رهایی وآزادی سپاسگذارهستم؟باچه روشهایی دربهبودیم شروع به داشتن صداقت کرده ام؟

 صداقت یعنی انجام کاردرست. ناصادقی یکی ازمهمترین دروازه های ورودِبیماری اعتیاداست. ناصادقی عاملی بزرگ برای دردهای جسمی وروحی است. صداقت انرژی ای قوی دردرون ما آزادمیکند که همه جا ماراحمایت میکند . صداقت حماقت نیست اما ناصادقی حماقت است. یکی ازروشهای اعتیادی سرپوش گذاشتن برروی اعتیاداست ، شناسایی این روشها وتبدیل سرپوش به درپوش روشِ بهبودی است . آیا متوجه هستیم که دیگراحتیاج نداریم دروغ بگوییم ،احساس کناه وخجالت کنیم وبترسیم ویا فرارکنیم . صداقت یعنی پذیرشِ واقعیت زندگی آنطورکه هست . صداقت یعنی انجام کاردرست بدون لاپوشانی

روشن بینی

سوال56 - چه چیزی دربهبودیم شنیده ام که برای باورکردنش مشکل دارم؟آیاازراهنمایم یاکسیکه آن حرف رابه من زده خواسته ام که این مسئله رابرای من توضیح دهد؟

 تسلیم شوتاپیروزشوی .کسی که ازاورنجش داری رادرآغوش بکش . شرکت درجلسات کمک میکند پاک بمانیم . صحبت باتازه وارد دربدترین شرایط روحی حالمان راخوب میکند . اقرارکن تااقدام نکنی . بدون مصرف موادمخدرهم میشودنشئه شد.خداونددرجلسات حضوردارد. تمامی آنچه که دربالا به آن اشاره شد ازمصادیقی است که باورش ممکن است برای مادشوارباشد وتا امتحان نکنیم به درک آن نمیرسیم . درجلوی درب ورودی مغز ما ؛ بیماری اعتیادنگهبانی گمارده که ازورود ایده های نو جلوگیری کند. غالباًحرف درست وایده ای حقیقی پس ازگذشتن ازسه مرحله به درون ما راه پیدامیکند ، ابتدا باآن دشمنی میکنیم
سپس آنرا به مسخره میگیریم ونهایتاً آنرا میپذیریم . هدف ازطرح این سؤال شکستن قفل سنگی افکار ماو رَدشدن ازدیوارهای بِتُنی ذهن ماست .

سوال 1 مفهوم بیماری اعتیادبرای من چیست ؟ برداشت وتجربة راهنما

مااغلب مصرف میکریم تابرای لحظه یالحظاتی ازخودودنیای پیرامون جداشویم . گذشتۀ ما انباری ازغم ودرداست وما برای جداشدن ازآن مصرف میکردیم . بیماری اعتیاداغلب تمرکز میکندبرروی نداشته ها که باعث درداست درواقع بیماری اعتیاد نمیگذاردازآنچه که هستی وآنچه که داری لذت ببری.
اعتیادیعنی گشتن به دنبال عاملی بیرونی برای رسیدن به حال خوبِ درونی، بیماری اعتیاداغلب اوقات آلارم
میدهدکه این زندگی ای که داری وحالتی که درآن بسرمیبری خوب نیست واگر چنین بودی یا چنان باشی بهتراست بیماری اعتیادبه بیانی ساده میخواهدماراازپذیرش خودوشرایطمان جداکند .

سوال 1 مفهوم بیماری اعتیادبرای من چیست ؟ برداشت وتجربة راهنما

مااغلب مصرف میکریم تابرای لحظه یالحظاتی ازخودودنیای پیرامون جداشویم . گذشتۀ ما انباری ازغم ودرداست وما برای جداشدن ازآن مصرف میکردیم . بیماری اعتیاداغلب تمرکز میکندبرروی نداشته ها که باعث درداست درواقع بیماری اعتیاد نمیگذاردازآنچه که هستی وآنچه که داری لذت ببری.
اعتیادیعنی گشتن به دنبال عاملی بیرونی برای رسیدن به حال خوبِ درونی، بیماری اعتیاداغلب اوقات آلارم
میدهدکه این زندگی ای که داری وحالتی که درآن بسرمیبری خوب نیست واگر چنین بودی یا چنان باشی بهتراست بیماری اعتیادبه بیانی ساده میخواهدماراازپذیرش خودوشرایطمان جداکند .

سوال 1 مفهوم بیماری اعتیادبرای من چیست ؟ برداشت وتجربة راهنما

مااغلب مصرف میکریم تابرای لحظه یالحظاتی ازخودودنیای پیرامون جداشویم . گذشتۀ ما انباری ازغم ودرداست وما برای جداشدن ازآن مصرف میکردیم . بیماری اعتیاداغلب تمرکز میکندبرروی نداشته ها که باعث درداست درواقع بیماری اعتیاد نمیگذاردازآنچه که هستی وآنچه که داری لذت ببری.
اعتیادیعنی گشتن به دنبال عاملی بیرونی برای رسیدن به حال خوبِ درونی، بیماری اعتیاداغلب اوقات آلارم
میدهدکه این زندگی ای که داری وحالتی که درآن بسرمیبری خوب نیست واگر چنین بودی یا چنان باشی بهتراست بیماری اعتیادبه بیانی ساده میخواهدماراازپذیرش خودوشرایطمان جداکند .

سوال 1 مفهوم بیماری اعتیادبرای من چیست ؟ برداشت وتجربة راهنما

مااغلب مصرف میکریم تابرای لحظه یالحظاتی ازخودودنیای پیرامون جداشویم . گذشتۀ ما انباری ازغم ودرداست وما برای جداشدن ازآن مصرف میکردیم . بیماری اعتیاداغلب تمرکز میکندبرروی نداشته ها که باعث درداست درواقع بیماری اعتیاد نمیگذاردازآنچه که هستی وآنچه که داری لذت ببری.
اعتیادیعنی گشتن به دنبال عاملی بیرونی برای رسیدن به حال خوبِ درونی، بیماری اعتیاداغلب اوقات آلارم
میدهدکه این زندگی ای که داری وحالتی که درآن بسرمیبری خوب نیست واگر چنین بودی یا چنان باشی بهتراست بیماری اعتیادبه بیانی ساده میخواهدماراازپذیرش خودوشرایطمان جداکند .

سوال 57 -به چه شکلی روشن بینی را تمرین می کنم ؟

مامعتادان همیشه فکرمیکردیم که درزندگی خلاء ای وجودداردوچیزی کم است بنابراین به سمتِ موادروی آوردیم. پس میتوان نتیجه گرفت که آنچه ماراعاجزکردخلاءدرونی مابوده ونه موادمخدر . ماعاجزوناتوان بوده ایم که به سمت موادمخدرگرایش پیداکردیم . ماتنهادربرابرموادمخدرعاجزنیستیم بلکه دربرابرهرچیزی که جنبه های بیماری ماراتحریک کند عاجزیم . ازدست دادن حق انتخاب ازنمونه های بارزوروشنِ عجزماست وماباپذیرش عجزهایمان بودکه رسماً شروع به کارکردن قدمها کردیم .

تمایل

سوال58 - آیاتمایل به انجام رهنمودهای راهنمایم دارم؟

شرایط بسیاروخیم وناگواررابحران مینامند بحران رامیتوان به دودسته تقسیم کرد 1- بیرونی و2- درونی ازجمله بحرانهای بیرونی میتوان مسائل اقتصادی ، طلاق ، فرار ، دوری ازجامعه(مردم ؛ خانواده وفامیل) نداشتن مشروعیت ، معتمدنبودن وغیره رانام برد. بحرانهای درونی شامل انواع بیماریها(روحی،روانی وجسمی)، احساس ناامنی ، دلهره ووحشت، خودکشی ، انزوا ناامیدی ، پوچی وغیره رانام برد. درشرایط بحرانی دیگرنمیتوانیم بوسیله سرزنش وخودفریبی رفتارهایمان را توجیه کنیم .

سوال 59 -آیاتمایل به شرکت منظم درجلسات رادارم؟

مامعتادان همیشه فکرمیکردیم که درزندگی خلاء ای وجودداردوچیزی کم است بنابراین به سمتِ موادروی آوردیم. پس میتوان نتیجه گرفت که آنچه ماراعاجزکردخلاءدرونی مابوده ونه موادمخدر . ماعاجزوناتوان بوده ایم که به سمت موادمخدرگرایش پیداکردیم . ماتنهادربرابرموادمخدرعاجزنیستیم بلکه دربرابرهرچیزی که جنبه های بیماری ماراتحریک کند عاجزیم . ازدست دادن حق انتخاب ازنمونه های بارزوروشنِ عجزماست وماباپذیرش عجزهایمان بودکه رسماً شروع به کارکردن قدمها کردیم .

سوال 60- آیاتمایل دارم که بهترین سعی وبیشترین کوشش رابرای بهبودیم بکنم؟ ازچه راههایی؟

وقتی نیمخواهیم چیزی را بپذیریم آسانترین راه سرزنش دیگران است درواقع بااین کارمیخواهیم بیماریمان رابادیگران قسمت کنیم واینکارکه ریشه درانکارداردبه نوعی فرارازخودواقعی مان است. اغلب مادوست داریم دیگران آنگونه که مامیپسندیم زندگی کنندبه همین علت است که دیگران رابه خاطر رفتارهایشان سرزنش میکنیم .به تعریفی دیگرو بطورخلاصه هرکجا که اسم دیگران به میان می آید انکاروجوددارد . وسرزنش نیزازهمین دست است .

فروتنی

سوال61 - آیاتصورمن اینست که هیولایی هستم که تمام دنیارا توسط اعتیادخودمسموم کرده ؟ یافکرمیکنم که اعتیادم هیچ پیامدوتأثیری درجامعه اطراف من نداشته است؟ یاچیزی بین این دوتا ؟

شرایط بسیاروخیم وناگواررابحران مینامند بحران رامیتوان به دودسته تقسیم کرد 1- بیرونی و2- درونی ازجمله بحرانهای بیرونی میتوان مسائل اقتصادی ، طلاق ، فرار ، دوری ازجامعه(مردم ؛ خانواده وفامیل) نداشتن مشروعیت ، معتمدنبودن وغیره رانام برد. بحرانهای درونی شامل انواع بیماریها(روحی،روانی وجسمی)، احساس ناامنی ، دلهره ووحشت، خودکشی ، انزوا ناامیدی ، پوچی وغیره رانام برد. درشرایط بحرانی دیگرنمیتوانیم بوسیله سرزنش وخودفریبی رفتارهایمان را توجیه کنیم .

سوال 62 -آیااهمیت نسبی درحلقه دوستان وخانواده میکنم؟ درکل جامعه چطور؟آن احساس چیست؟

مامعتادان همیشه فکرمیکردیم که درزندگی خلاء ای وجودداردوچیزی کم است بنابراین به سمتِ موادروی آوردیم. پس میتوان نتیجه گرفت که آنچه ماراعاجزکردخلاءدرونی مابوده ونه موادمخدر . ماعاجزوناتوان بوده ایم که به سمت موادمخدرگرایش پیداکردیم . ماتنهادربرابرموادمخدرعاجزنیستیم بلکه دربرابرهرچیزی که جنبه های بیماری ماراتحریک کند عاجزیم . ازدست دادن حق انتخاب ازنمونه های بارزوروشنِ عجزماست وماباپذیرش عجزهایمان بودکه رسماً شروع به کارکردن قدمها کردیم .

سوال 63- دررابطه باکارکردن قدم یک چگونه اصل فروتنی راتمرین میکنم ؟

وقتی نیمخواهیم چیزی را بپذیریم آسانترین راه سرزنش دیگران است درواقع بااین کارمیخواهیم بیماریمان رابادیگران قسمت کنیم واینکارکه ریشه درانکارداردبه نوعی فرارازخودواقعی مان است. اغلب مادوست داریم دیگران آنگونه که مامیپسندیم زندگی کنندبه همین علت است که دیگران رابه خاطر رفتارهایشان سرزنش میکنیم .به تعریفی دیگرو بطورخلاصه هرکجا که اسم دیگران به میان می آید انکاروجوددارد . وسرزنش نیزازهمین دست است .

پذیرش

سوال64 - آیابااین واقعیت که من یک معتادهستم آشتی نموده ام؟

شرایط بسیاروخیم وناگواررابحران مینامند بحران رامیتوان به دودسته تقسیم کرد 1- بیرونی و2- درونی ازجمله بحرانهای بیرونی میتوان مسائل اقتصادی ، طلاق ، فرار ، دوری ازجامعه(مردم ؛ خانواده وفامیل) نداشتن مشروعیت ، معتمدنبودن وغیره رانام برد. بحرانهای درونی شامل انواع بیماریها(روحی،روانی وجسمی)، احساس ناامنی ، دلهره ووحشت، خودکشی ، انزوا ناامیدی ، پوچی وغیره رانام برد. درشرایط بحرانی دیگرنمیتوانیم بوسیله سرزنش وخودفریبی رفتارهایمان را توجیه کنیم .

سوال 65 -آیاباکارهایی که بایدانجام دهم تاپاک بمانم آشتی نموده ام ؟

مامعتادان همیشه فکرمیکردیم که درزندگی خلاء ای وجودداردوچیزی کم است بنابراین به سمتِ موادروی آوردیم. پس میتوان نتیجه گرفت که آنچه ماراعاجزکردخلاءدرونی مابوده ونه موادمخدر . ماعاجزوناتوان بوده ایم که به سمت موادمخدرگرایش پیداکردیم . ماتنهادربرابرموادمخدرعاجزنیستیم بلکه دربرابرهرچیزی که جنبه های بیماری ماراتحریک کند عاجزیم . ازدست دادن حق انتخاب ازنمونه های بارزوروشنِ عجزماست وماباپذیرش عجزهایمان بودکه رسماً شروع به کارکردن قدمها کردیم .

سوال 66- چرابرای ادامه بهبودی لازم است تا بیماریم را بپذیرم ؟

وقتی نیمخواهیم چیزی را بپذیریم آسانترین راه سرزنش دیگران است درواقع بااین کارمیخواهیم بیماریمان رابادیگران قسمت کنیم واینکارکه ریشه درانکارداردبه نوعی فرارازخودواقعی مان است. اغلب مادوست داریم دیگران آنگونه که مامیپسندیم زندگی کنندبه همین علت است که دیگران رابه خاطر رفتارهایشان سرزنش میکنیم .به تعریفی دیگرو بطورخلاصه هرکجا که اسم دیگران به میان می آید انکاروجوددارد . وسرزنش نیزازهمین دست است .

حرکت به جلو

سوال67 - چگونه میدانم که حالا وقت آنست که به پیش بروم ؟

شرایط بسیاروخیم وناگواررابحران مینامند بحران رامیتوان به دودسته تقسیم کرد 1- بیرونی و2- درونی ازجمله بحرانهای بیرونی میتوان مسائل اقتصادی ، طلاق ، فرار ، دوری ازجامعه(مردم ؛ خانواده وفامیل) نداشتن مشروعیت ، معتمدنبودن وغیره رانام برد. بحرانهای درونی شامل انواع بیماریها(روحی،روانی وجسمی)، احساس ناامنی ، دلهره ووحشت، خودکشی ، انزوا ناامیدی ، پوچی وغیره رانام برد. درشرایط بحرانی دیگرنمیتوانیم بوسیله سرزنش وخودفریبی رفتارهایمان را توجیه کنیم .

سوال 68 -درک من از قدم یک چیست ؟

مامعتادان همیشه فکرمیکردیم که درزندگی خلاء ای وجودداردوچیزی کم است بنابراین به سمتِ موادروی آوردیم. پس میتوان نتیجه گرفت که آنچه ماراعاجزکردخلاءدرونی مابوده ونه موادمخدر . ماعاجزوناتوان بوده ایم که به سمت موادمخدرگرایش پیداکردیم . ماتنهادربرابرموادمخدرعاجزنیستیم بلکه دربرابرهرچیزی که جنبه های بیماری ماراتحریک کند عاجزیم . ازدست دادن حق انتخاب ازنمونه های بارزوروشنِ عجزماست وماباپذیرش عجزهایمان بودکه رسماً شروع به کارکردن قدمها کردیم .

سوال 69- دانش وتجربه گذشته من چگونه برروی کارکردن این قدم تأثیرگذاشت ؟

وقتی نیمخواهیم چیزی را بپذیریم آسانترین راه سرزنش دیگران است درواقع بااین کارمیخواهیم بیماریمان رابادیگران قسمت کنیم واینکارکه ریشه درانکارداردبه نوعی فرارازخودواقعی مان است. اغلب مادوست داریم دیگران آنگونه که مامیپسندیم زندگی کنندبه همین علت است که دیگران رابه خاطر رفتارهایشان سرزنش میکنیم .به تعریفی دیگرو بطورخلاصه هرکجا که اسم دیگران به میان می آید انکاروجوددارد . وسرزنش نیزازهمین دست است .